loading...
دلنوشته های زیبا
sadegh بازدید : 27 سه شنبه 07 مرداد 1393 نظرات (1)

یک ماه کامل دیگر 

و باز

منی بی تو

تنها و غمگین با چشمانی خیس

به آسمان نگاه می کنم

به ماه و تنهایی اش خیره می شوم

ستارگان بی شماری دور و برش می درخشند و چشمک می زنند

اما از جنس ماه نیستند

تنهایی ماه را نمی فهمند

من نیز بی تو همچون ماهم

تنها،میان کسانی که از جنس من نیستند 

دردم را نمی فهمند

من و ماه شبیه هم ایم...

sadegh بازدید : 27 پنجشنبه 02 مرداد 1393 نظرات (0)

بزرگ شدیم و فهمیدیم بابابزرگ دیگر هیچگاه باز نخواهد گشت، آنطور که مادر گفته بود!
بزرگ شدیم و فهمیدیم چیزهایی ترسناک تر از تاریکی هم هست…
بزرگ شدیم…
به اندازه ای که فهمیدیم پشت هر خنده ی مادر هزار گریه بود!
و پشت هر قدرت پدر یک بیماری نهفته…
بزرگ شدیم و یافتیم که مشکلاتمون دیگر در حد یک شکلات، یک لباس یا کیف نیست…
و این که دیگر دستهایمان را برای عبور از جاده نخواهند گرفت و یا حتی برای عبور از پیج و خم های زندگی!!!
بزرگ شدیم و فهمیدیم که این تنها ما نبودیم که بزرگ شدیم، بلکه والدین ماهم همراه با ما بزرگ شده اند و چیزی نمانده که بروند!
و یا هم اکنون رفته اند…
خیلی بزرگ شدیم وقتی فهمیدیم سخت گیری مادر عشق بود
غضبش عشق بود
و تنبیه اش عشق…
خیلی بزرگ شدیم وقتی فهمیدیم پشت لبخند پدر خمیدگی قامت اوست!
عجیب دنیایی ست
و عجیب تر از دنیا چیست و چه کوتاه ست عمر
بیاتوایرونی
معذرت میخواهم فیثاغورس!
پدر سخت ترین معادلات ست!
معذرت میخواهم نیوتن!
راز جاذبه، مادر است!
معذرت میخواهم أدیسون!
اولین چراغهای زندگی ما، پدرو مادر هستند…

sadegh بازدید : 19 پنجشنبه 02 مرداد 1393 نظرات (0)

نسل جدید ما بیچاره اند....

به لباس های مارک دارشان نگاه نکنید...

به آرایش غلیظ شان توجه نکنید...

به زرق و برق هایشان توجه نکنید....

بیچاره اند.....

گریه هایشان را یواشکی می کنند....

بدترین خداحافظی را با عشقشان کرده اند.......

مصیبت دیده اند.....

به آنان نگویید شما درد و زجر نکشیده اید ناز پرده اید ....

آنان بیشتر از هر نسلی عذاب می کشند.....

خبراز بغض های نشکسته انها دارید؟

خبر ار خنجر خیانت که بر پشتشان فرورفته و مدتها عذابش می دهند دارید؟

خبر از اشک های پنهانی داری؟

شمما فقط نقاب لبخندشان را می بینید....

خبر از استرس هایشان دارید؟

نسل جدید ما بیچاره ترین نسل اند....

شما به آنها خواستن توانستن است یاد دادید.....

بد نیست اگر به مزار آرزوهایشان سر بزنید...

آرزو هایش را زنده به گور کرده اند......

همان آرزو هایی که برایشان عرق ها می ریخت...گریه ها می کرد.......

اگر سری به این مزار بزنید باید ماشین حساب ببرید تا از پس شمردن آن همه مرده برآیید...

sadegh بازدید : 26 جمعه 28 مهر 1391 نظرات (2)

از انتهای خیالت تا هر کجا که بروی به هم می رسیم....زمین بیهوده گرد نیست...

------

نــه تنهـــا ترکت می کنند …حتـی وقت رفـتن بــا تمام پـــر روییدستــور هم میدهند :مواظب خودت بــاش … !:|
--------
تنهایی را دوست دارم… بی دعوت می آید, بی منت می ماند… بی خبر نمیرود ...:|
-----------
فکر می کردم آدم ها همان طور که آمده اند، می روند. نمی دانستم که نمی رونمی مانند.اثرشان می ماند حتی اگر همه چیزشان هم با خودشان بردارند و بروند!.
sadegh بازدید : 40 جمعه 28 مهر 1391 نظرات (0)

زمانی که برای خود مشروب میریختم،اندیشیدم، که مشکل مشروبات الکلی این است: زمانی که اتفاق بدی میفتد مینوشی تا فراموش کنی......زمانی که اتفاق خوبی میفتد, مینوشی تا جشن بگیری........و زمانی که هیچ اتفاقی نیفتاده, مینوشی تا اتفاقی بیفتد..

...

sadegh بازدید : 40 سه شنبه 25 مهر 1391 نظرات (0)

گاهی فکر کردن به بعضی ها
ناخود آگاه لبخند روی لبات میشونه
چقدر دوس دارم این لبخند های بیگاه را…

sadegh بازدید : 32 سه شنبه 25 مهر 1391 نظرات (0)

مخـــاطب شعر های من
معشــوقی است که هنوز به دنیــــا نیامده
نه تویـــــی که مدتهاست از دنیای من رفتـــــه ای

sadegh بازدید : 24 سه شنبه 25 مهر 1391 نظرات (0)

تـــو که می خندی
گوشه های لبت
به بهشت می رساند مرا
و ترانه قلبت دنیا را
به لبخندی آغشته می کند
که یک لحظه به دنیا می آید…

sadegh بازدید : 35 سه شنبه 25 مهر 1391 نظرات (0)

وقتی حس میکنم
جایی در این کره ی خاکی
تو نفس میکشی ومن 
از همان نفسهایت....نفس میکشم
تو باش!!!
هوایت!بویت!برای زنده ماندنم کافیست....

sadegh بازدید : 25 سه شنبه 25 مهر 1391 نظرات (0)

تنها بدون مــــــــــن ؟!!
دیدی صبح می شود
شب ها بدون مـــــــــن !!
این نبض زندگی بــــــــی وقفه می زند…
فرقی نمی کند
با مــــــن …بدون مــــــن…
دیــــــروز گر چه ســـــــخت
امروزم هم گذشت …!!!
طوری نمی شود
فردا بدون مــــــن !!!…

sadegh بازدید : 35 سه شنبه 25 مهر 1391 نظرات (0)
شعر ، ردیف وقافیه نمی خواهد ! بوی آغوش تو ، هر دیوانه ای را شاعر می کند….!!!!
sadegh بازدید : 28 سه شنبه 25 مهر 1391 نظرات (0)

تو که نمی آیی…
تاج و تختی…
برای خودش به هم میزند….
دل تنگـــــــــــی…!!!

sadegh بازدید : 22 دوشنبه 24 مهر 1391 نظرات (0)
آموزگار نیستم تا عشق را به تو بیاموزم ماهیان نیازی به آموزگار ندارند تا شنا کنند پرندگان نیز آموزگاری نمی خواهند تا به پرواز در آیند شنا کن به تنهایی پرواز کن به تنهایی عشق را دفتری نیست بزرگترین عاشقان دنیا خواندن نمی دانستند.
sadegh بازدید : 25 دوشنبه 24 مهر 1391 نظرات (0)
کی با اشکای تو یه اسمون ستاره ساخت

کی بود که به نگاه تو دلش رو عاشقونه باخت

کی بود که با نگاه تو

خواب و خیال عشق و دید

کی بود که واسه تو از همه دنیا دل برید

نگو کی بود کجایی بود

اون که برات دیوونه بود

رو خط به خط زندگیش از عشق تو نشونه بود

من بودم اون که دلش رو ساده

به پای تو گذاشت

اون که واسش بودن تو به غیر غم چیزی نداشت

من بودم اون که دل اخر عشق تو رو خوند

اون که به جای عاشقی حسرتشو به دل نشوند


حسرت دوست داشتن تو همیشگی بود

sadegh بازدید : 33 دوشنبه 24 مهر 1391 نظرات (0)

عاشقا سلام.. عاشقا درود ..
آدما آسمــونو می خوان چیکار...
کاش میشد سهم پرند ها بىشه....
کاش میشد تو هیچ دلــی غم نباشه.....
دل مردم خونه خـدا باشه...
خونه خدا همینجاس تو دلا...
اگه با همدیگه مهربون باشیم...
کاش میشد پرنده شد..
پر زد و رفت ..
کاشکی ما از خاک آسمون باشیم..
این شبا بارون تنهایی میاد..
شادیا به دیدن غم نمیرن..
چرا مثل اون قدیما
آدما به زیارت دل هم نمیرن..
منم عاشقم.. منم ازعاشقام..
خاطر عاشقا رو خیلی میخوام..
عاشقا سلام..عاشقا درود..

sadegh بازدید : 18 دوشنبه 24 مهر 1391 نظرات (0)
مي دوني دل اسيره 
اسيره تا بميره 
مي دوني بدون تو 
دلم آروم نگيره 
مي دوني دل تنگ تو 
نموده آهنگ تو
ولي بيهوده جويد 
بسي بيهوده پويد 
به من بگو بي وفا 
حالا يار که هستي 
خزان عمرم رسيد 
نو بهار که هستي 
مي خوام برم دور دورا 
دلم طاقت نداره 
دست غم تو داره 
روزهام و مي شماره
sadegh بازدید : 27 دوشنبه 24 مهر 1391 نظرات (0)
عــــــــــــشق اگر پیدا شــــــد که دیگر عشق نیست ....... معرفت است عــــــــــشق از آن رو هست که...نیست! پیــــــــدا نیست ولی حس می شـــــــــود!
sadegh بازدید : 48 دوشنبه 24 مهر 1391 نظرات (0)
مــــی گــُــویـَـنــد ســـــآدِه ام،،
مـــی گـُــویــَـنـــد تــُــومَــــرا بآ
یــِک جُمـــــلـــﮧ
یـِــک لَبـــــخـنـــد،،،
بـِـــﮧ بــازی میـــــگیــــری... ... ...
مــــــے گـُــــوینــــد تـَــرفنــد هـــآیت، شِـــیطنـــتهــــآیت
و دروغ هآیـــت را نمــــی فَهمَــــم ... !!
مــــــے گویند ســــآده ام
اما تــــُـوایــن را باوَر نَکـُـن
مـــَـــــن فـــــقــــــط دوســـتـــَــت دارم،
هَمیـــــــــن!!!!
و آنــــها ایــــن را نِمـــــــی فـَـــهمنــــد
sadegh بازدید : 31 دوشنبه 24 مهر 1391 نظرات (0)
این روزا عادت همه رفتن ودل شکستنه

درد تموم عاشقا پای کسی نشستنه


این روزا مشق بچه ها یه صفحه آشفتگیه


گردای رو آینه ها فقط غم زندگیه


این روزا درد عاشقا فقط غم ندیدنه


مشکل بی ستاره ها یه کم ستاره چیدنه


این روزا کار گلدونا از شبنمی تر شدنه


آرزوی شقایقا یه شب کبوتر شدنه


این روزا آسمونمون پر از شکسته بالیه


جای نگاه عاشقت باز توی خونه خالیه
sadegh بازدید : 10 دوشنبه 24 مهر 1391 نظرات (0)

چگونه دوست دارمت ؟
بگذار روشهايم را بشمرم 
دوستت دارم
به ژرفا و پهنا و بلندايي
كه روحم را توان رسيدن به آن هست 
... آنگاه كه سرشار از حسي ناپيدا
به نهايت بودن 
و كمال زيبايي هستم 

دوستت دارم 
به اندازه خاموشترين نياز هر روز 
به آفتاب و نور شمع 

دوستت دارم 
رها 
چنان مردماني كه براي حقيقت مي جنگند 
دوستت دارم 
ناب 
چنان مردماني كه به سماع در مي آيند 

دوستت دارم 
با شوقي 
كه اندوه ديرسال مرا محو مي كند 
و با ايمان كودكي ام

دوستت دارم 
با عشقي كه از دست رفتني مي نمايد 
و با قديسين از دست رفته ام 

دوست دارمت 
با نفسها
لبخندها و 
اشكهاي تمام زندگي ام 
و اگر خدا بخواهد 
پس از مرگ 
نيكوتر از اين 
دوست خواهمت داشت 

sadegh بازدید : 9 دوشنبه 24 مهر 1391 نظرات (0)

من پذيرفتم شکست خويش را

پندهای عقل دور اندیش را

من پذيرفتم که عشق افسانه است

این دل درد آشنا دیوانه است

می روم شاید فراموشت کنم

با فراموشی هم آغوشت کنم

می روم از رفتنم دل شاد باش

از عذاب دیدنم آزاد باش

گرچه تو تنهاتراز ما مي روي

آرزو دارم ولي عاشق شوي

آرزو دارم بفهمي درد را

تلخي برخوردهاي سرد را

مي رسد روزي که بي من لحظه ها را سر کني.

مي رسد روزي که مرگ عشق را باور کني.

مي رسد روزي که تنها در کنار عکس من

نامه هاي کهنه ام را مو به مو از بر کني

sadegh بازدید : 15 دوشنبه 24 مهر 1391 نظرات (0)

عشق را نمي توان معنا كرد و نيازي هم به معني شدن ندارد. وقتي مي شود عشق را فهميد كه آن را با تك تك سلول هاي بدن خود حس كني. حسي عجيب و دوست داشتني.

---------

آتشي كاندر نهاد ما فتاد 
گرچه ما را سوخت اما زنده باد
رگ رگ ما شعله گير آتش است
تار و پود ما اسير آتش است
هر كه از ما مشت خاكستر گرفت
شعله سوزنده را دربر گرفت
سوختيم اما سر فرياد نيست
شكوه كار مرد آتش زاد نيست
چيست آتش؟ عشق مردم داشتن
دل به زير نيش كژدم داشتن

---------

صدا کن مرا

صدای تو خوب است 

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است 

که در انتهای صمیمیت حزن می روید

در ابعاد این عصر خاموش 

من از طعم تصنیف 

در متن ادراک یک کوچه..... تنها ترم

بیا تا برایت بگویم

چه اندازه تنهایی من بزرگ است

وتنهایی من شبیخون حجم تو را پیش بینی نمی کرد

و خاصیت عشق............. اینست......( عشق .......... و دیگر هیچ)

 

----------------

دل جز ره عشق تو نپويد هرگز جان جز سخن عشق نگويد هرگز
صحراي دلم عشق تو شورستان كرد تا مهر كسي در آن نرويد هرگز
-----------
"من آمدم از درد بگویم
من آمدم از عشق بگویم
من که از روزنه ی بیداری
خواب را با چشم گریه دیدم
از همان شور نگاه اول
آمدم خواب بگویم
من اگر فکرهایم
در درون رویاست
چاره ای نیست
باید
با نسیم دل بیدار شقایق
پشت یک حنجره پر افسون
چشم ها را
پر عشق
پر احساس صنوبر بکنی
اینجا
اگر روی زمین است
گاه ساکنانش
آسمانی هستند
پر رویا
برای فردا
اشکهاشان
قدر یک بوته ی عشق
پر ارزش.
بنوازید از عشق
هوای تازه ی بیداری
هرکس اینجا
اگر از عشق شقایق باشد
همه را درک کند
من همانی هستم
که برای احساس
خواب دریدم
و در این سکوت پر همهمه ی بیداری
عشق دیدم"
sadegh بازدید : 7 یکشنبه 23 مهر 1391 نظرات (0)

اگه یکی دستتـــو گرفتو دلت لرزید زیاد عجله نکن…یه روز با دلـــت کاری میکنه که دستات بلرزه…

-------

منم و تپه ی ته سیگار هایی که فقط خودم می فهمم چقدر زیباست ،منم و آهنگی که نمی دانم چند بار تکرار شده ...منم و پاکت خالی ...منم و آن فنجان قهوه ی تلخ ...منم و خودم با یاد تو .

--------

گفتند عینک سیاهت را برداردنیا پر از زیبایست!!!عینکم را برداشتم...وحشت کردم از هیاهوی رنگهاآدمها هزار رنگ میشوند...عینکم را بدهیدمیخواهم به دنیای یک رنگم پناه ببرم.

---------

کدام چراغ قرمز را رد کردم
که تاوانش ....... تصادف با تو بود ........؟!!
من که نخواستم جبران کنی ........ چرا فرار کردی ........؟!

-------------

از دنیـــای واقــعـی و نــامــردیــاش ! پنــــاه آوردیــــم بــه دنیــای مـجــازی ! غــافـل از این کــه این آســمون ، هـــمون آسـمونــه ....

----------

دلم یک جای دنج میخواهد آرام و بی تنش جایی باید باشد غیر از این کنج تنهایی! تا آدم گاهی آنجا آرام بگیرد مثلا آغوش تو 

-----------

باران می بارید...
نزدیک شد..
قلبم لرزید..
نگاهم کرد..
بغضی گلویم رافشرد..
در چشمانش چیزی درخشید..
ارام زمزمه کرد "دوستت دارم"..
قطره ی اشک بر گونه ام لغزید..
در سکوت نا فرجام افکارم فریاد کشیدم: چرا

----------

جناغـ شكستيمـ 
و گفتيمـ يادمـ تو را فراموشـ.... 
حالـ تمامـ استخوانـ هايمـ شكستـ
اما فراموشتـ نكردمـ...

sadegh بازدید : 30 یکشنبه 23 مهر 1391 نظرات (1)

گفتمش بی تو دلم میگیرد* گفت باخاطره هایم سرکن* گفتمش خنده به لب میمیرد* گفت باخون جگرعادت کن* گفتمش باکه دلم خوش باشد؟* گفت غم رابه دلت دعوگفتمش بی تو دلم میگیرد* گفت باخاطره هایم سرکن* گفتمش خنده به لب میمیرد* گفت باخون جگرعادت کن* گفتمش باکه دلم خوش باشد؟* گفت غم رابه دلت دعوت کن* گفتمش راز دل راچه کنم؟* گفت باسنگ دلم عادت کن*ت کن* گفتمش راز دل راچه کنم؟* گفت باسنگ دلم عادت کن*

---------

ایـטּ روز هــا از ڪِنارِ مـَטּ ڪہ ﻣﮯگُذَرے 

احتیـــاطْ ڪـטּ …

هِزاراטּ ڪارگَرْ دَر مـטּ مَشغولِ ڪارَند 

روحیــِــہ امــْ دَر دَسْتـِـ تعویــض استـــ

--------

کاش بودنــــــ ها را قـــــدر بدانـیــمـــــ //



به خـــــدا قسم . . 



نبودنـــــ ها همین نــزدیـکیـــ ها ست (!)

---

ادامه مطالب

 

sadegh بازدید : 17 یکشنبه 23 مهر 1391 نظرات (0)

عشق ، عشق می آفریند . عشق ، زندگی می بخشد. زندگی ، رنج به همراه دارد


رنج ، دلشوره می آفریند. دلشوره ، جرات می بخشد. جرات ، اعتماد می آورد . اعتماد






، امید می آفریند . امید ، زندگی می بخشد . زندگی ، عشق به همراه دارد . عشق ، عشق

--------

مجنون را به محکمه عدل بردند 
گفتند توبه کن !
گفت خدایا عاشقم 
عاشق ترم کن !



عشق یعنی اعتراف !

------------

اے ڪــــاش



هـمـاטּ آבمـهـایـے ڪـه



نـوشتـه‌ هایـم را مے בزدنـב



و حـرفهـایـم را



به نـام خـوבشـاטּ مے زننـב



گـوشـه‌اے از בرבهـایـم را هـم بـבزدنـב



و بـه نـام خـودشـاטּ بــزنــنــב

-------

اه سخت است،

تشییع عشق بر روی شانه های فراموشی ،

و دل سپردن به قبرستان جدایی ،

وقتی که میدانی پنج شنبه ای نیست ،

تا رهگذری ،

بر بی کسی ات فاتحه ای بخواند…

sadegh بازدید : 36 یکشنبه 23 مهر 1391 نظرات (0)

دختری کنجکاو می پرسید: ایها الناس عشق یعنی چه؟ 
دختری گفت: اولش رویا آخرش بازی است و بازیچه 
مادرش گفت: عشق یعنی رنج پینه و زخم و تاول کف دست 
پدرش گفت: بچه ساکت باش بی ادب! این به تو نیامده است 
رهروی گفت: کوچه ای بن بست 
سالکی گفت: راه پر خم و پیچ 
در کلاس سخن معلم گفت: عین و شین است و قاف، دیگر هیچ 
دلبری گفت: شوخی لوسی است 
تاجری گفت: عشق کیلويي چند؟ 
مفلسی گفت: پر کردن شکم خالی زن و فرزند 
شاعری گفت: یک کمی احساس مثل احساس گل به پروانه 
عاشقی گفت: خانمان سوز است بار سنگین عشق بر شانه 
شیخ گفتا: گناهي بی بخشش 
واعظی گفت: واژه اي بی معناست 
زاهدی گفت: طوق شیطان است و همين 
محتسب گفت: منکر عظماست 
قاضی شهر گفت: عشق را فرمود حد هشتاد تازیانه به پشت 
جاهلی گفت: عشق را چون عشق است، پس همين عشق است! 
پهلوان گفت: جنگ آهن و مشت 
رهگذر گفت: طبل تو خالی است یعنی آهنگ آن ز دور خوش است 
دیگری گفت: از آن بپرهیز یعنی دور کن آتش بر دست 
چون که بالا گرفت بحث و جدل توی آن قیل و قال من دیدم : 
طفل معصوم با خودش می گفت: من فقط یک سوال پرسیدم!

sadegh بازدید : 12 یکشنبه 23 مهر 1391 نظرات (0)

عشق باعث فوران زیبایی از درون تک تک سلول های بدنتون میشه، عشق باعث میشه رنگ سبز و قرمز ببینین!
عشق باعث بخشش شادی به نزدیکانتون میشه، و عشق باعث قدم گذاشتن به بهشت میشه!
و البته که با شروع عشق، شما دیگر در بهشت هستید
دیگر به خاطر هیچ عشق رو تقدیم نکنید، عشق رو همیشه در قلبتون نگه دارید و از خود جدا نکنید
عشق و عشق و عشق و ابدیت و پایان غم ها و لحظه هایه پر از تلالوئه رنگ های خوشبوی بهار و عشق تماس سطح جاودانگی با عمق قلب شما برای همیشه، نفوذ یک صدای بیدار در درون تاریکی خواب شما و سکوت ناب استقامت در برابر مشکلات ، شما شاهکار ابدی کتاب آفرینش هستید اگر عاشق باشید!

------------------

عشق یعنی 

ای پناه قلبهای بی پناه ای امید آسمان های غریب 
ای به رنگ اشک های گرم شمع ای چنان لبخند میخک ها نجیب 
ای دوای درد دلهای اسیر ای نگاهت مرهم زخم بهار 
ای عبور تو غروب آرزو ای ز شبنم های رویا یادگار 
کوچه دل با تو زیبا میشود 
تو شفا بخش نگاه عاشقی 
مهربانی نازننی مثل عشق 
با تمام شاپرک ها صادق ی
چشم هایت مثل رنگین کمان دست هایت باغ پاک نسترن 
قلب اقیانوسی از شوق و نگاه با دلت پروانه شد احساس من 
قلب من یک جاده تاریک بود 
با تو قلبم کلبه پیوند شد 
اشک هایم مثل نیلوفر شکفت 
حاصلش یک آسمان لبخند شد 
مرز ما گلدانی از احساس شد 
تو گلدان پیچکی از عاطفه 
تو شدی راز شکفتن 
من شدم برگ سبز و کوچکی از عاطفه 
ای تماشای تو یک حس لطیف 
بی تو فرش ک.چه های بارانی ست 
بی تو صد نیلوفر عاشق هنوز 
در حصار عاشقی زندانی ست 
قلب من تقدیم چشمان تو شد 
عشق یعنی تا ابد آبی شدن 
عشق یعنی لحظه ای بارانی و 
لحظه ای شفاف و مهتابی شدن 
عشق یعنی لذت یک آرزو 
عشق یعنی یک بلای ماندگار 
عشق یعنی هدیه ای از آسمان 
عشق یعنی یک صفای سازگار 
عشق یعنی با وجود زندگی دور از آداب مردم زیستن 
عشق یعنی لحظه ای خندیدن و 
سال ها اشک ندامت ریختن 
عشق یعنی زنگ تکرار نگاه 
عشق یعنی لحظه ای زیبا شدن 
عشق یعنی قطره بودن سوختن 
عشق یعنی راهی دریا شدن 
هر چه هست این عشق صد ها قلب صاف 
با حضورش آبی و بی کینه است 
عشق یعنی سبز بودن تا ابد 
عشق رنگ نقره اینه است 
تو گل گلدان قلب من شدی 
عشق شد یک برگ از گلدان تو 
در بهار آرزوها می دهد 
میوه های عاطفه چشمان تو 
چشمهایم باز بارانی شدند 
قلبم اما گشت دریای ز عشق 
دل گذشت از کوچه های خاطره 
ر.ح شد مضمون و معنایی ز عشق
باید از آرامش دل ها گذشت 
شادمان چون لحظه دیدار شد 
بهترین تسکین دل این جمله است 
باید از پیوند تو سرشار شد 

 

-------

ادامه مطالب

sadegh بازدید : 14 یکشنبه 23 مهر 1391 نظرات (0)

رودها در جار شدن و علفها در سبز شدن معنی پیدا میکنند
کو ها با قله ها 
و دریاها با موج ها زندگی پیدا میکنند
و انسانها، همه انسانها 
با عشق ، فقط با عشق 
پس بار خدایا بر من رحم کن
بر من که میدانم ناتوانم رحم کن 
باشد که خانه ای نداشته باشم 
باشد که لباس فاخری بر تن نداشته باشم 
باشد که حتی دست و پایی نداشته باشم
اما نباشد 
هرگز نباشد
که در قلبم عشق نباشد
هرگز نباشد...

------------

می دونم دلت گرفته

من برات سنگ صبورم

چی شده تنها نشستی

مثل تو از همه دورم

واسه من زندگی سرده

نکنه توهم غریبی

کاش می شد اشکاتو پاک کرد

بمیرم توهم بریدی

چه تبسم قشنگی

وقتی به غم ها بخندی

آخه ارزشی نداره

دل به این دنیا ببیندی

نازنین دنیا همینه

اون که خوب بود بدترینه

نکنه تنها گذاشتت

آخر عشقها همینه

می دونی چقدر عزیزه

قطره سپید شبنم

مثل اون اشکای نازت

رو تن گلهای مریم
------------
کاش وقتی زندگی فرصت دهد

گاهی از پروانه ها یادی کنیم ...

کاش بخشی از زمان خویش را

وقف قسمت کردن شادی کنیم ...

کاش گاهی در مسیر زندگی

باری از دوش نگاهی کم کنیم ...

فاصله های میان خویش را

با خطوط دوستی مبهم کنیم...

کاش وقتی آرزویی میکنیم

از دل شفاف مان هم رد شود

مرغ آمین هم از آنجا بگذرد

حرف های قلبمان را بشنود ...
-------------
ادامه مطالب 
sadegh بازدید : 16 یکشنبه 23 مهر 1391 نظرات (0)

اگه همه صفات زشت و بد دنیا جای خودش رو با عشق عوض کنه

اگه همه ی ما آدما به جای اعتقاد به قانون جاذبه ای که خارجیها تبشو داغ کردن و با هاش کلی پول به جیب میزنن به همون جاذبه عشقی که شما میگین(فراتر از عشقهای انسانی و 

شتاب دهنده موفقیت و زندگی زیبا) (توکل به یکتایی که بی همتاست) اعتقاد داشته باشیم

اگه باور داشته باشیم که آغاز و پایان هر چیزی خداست

اگه...............

تو همه این حرفا یه اگر موج میزنه

میگم خدایا کمکم کن( اما تردید دارم که کمک میکنه)

خدایا! اون مریضو خوب کن( تردید دارم به خوب شدنش)

به قول یکی از شاعرای شهرم وقتی میری نماز بارون چرا با خودت چتر نمیبری ؟( این یعنی شک ..... تردید به عشق)

ما به اونی که ادعا داریم عاشقشیم شک می کنیم(میخوام بگم وقتی عاشق اون نباشیم دنیا هیچ وقت قشنگ نیست) ولذت نداره

عاشق به معشوق شک نمیکنه....... هر چی بخوای بهت میده .........اینو.باور نداریم

اینجور یاست که دنیا ا ینجوریاست.......... وجود خداست و ع شق به اون که به انسان قدرت و شهامت میده و متاسفانه دونستنش کافی نیست باور... باور ... یقین... سخته.........

sadegh بازدید : 21 یکشنبه 23 مهر 1391 نظرات (0)

" و عشق تنها عشق، 
مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد 
مرا رساند به امکان یک پرنده شدن. " 

چقدر عاشق خودتونید؟ چقدر عاشق زندگیتونید؟ چقدر عاشق افرادی که باهاش تعامل می کنید هستید؟ و چقدر عشق رو هر روز لمس می کنید؟ 

سوالاتی که باید از خودتون بپرسید، الان من یک متن رو از رو اینترنت کپی نکردم تا شما نظراتتونو بزارید رو سایت ،اینبار لحظه ای تامل لازمه 
شاید همه ی شما یا بسیاری تون قانون جاذبه رو میدونید، ولی نه من از جاذبه حرفی نمی زنم من از عشق و تصور عاشقانه حرف می زنم، فراتر از عشق های بین انسانی ؛ 
عشقی که شتاب دهنده موفقیت و زندگی زیباست 

فکر کنم هنوز نفهمیدید چی می گم 
حتما لذت ها زیبایی توی زندگیتون بود و من می خوام بگم این عشق بوده که لذت ها رو ایجاد کرده 
این عشقه به زندگی حال یا آینده هست که باعث فضایی با وسعت بی نهایت لذت برای شما میشه 
اگه الان شروع کنید به عشق ورزیدن به چیزهایی که دوست دارید تو زندگیتون داشته باشید دیر یا زود اتفاق می افته! شک نداشته باشید، شک چیزیه که نشانه عدم عاشق بودن شماست 
عاشق همیشه معشوقشو مال خودش می دونه حتی اگه براش رسیدن به معشوقه غیر ممکن باشه، ولی اون با قدرت عشق بهش میرسه 
و اینجاست که فقط غیر ممکن غیر ممکنه! 
قوانین طبیعت زمان و مکان و حد و اندازه نمیشناسه، این قوانین انسانه! 

اگر کسی می گوید امکان نداره تو بتونی این کارو انجام بدی، این ماشینو بخری و ... بدونید اون فرد عاشق نیست و همین باعث میشه طبیعت لزومی برای در اختیار قرار دادن اون ماشین به اون فرد نبینه و اون فرد هیچ وقت به اون ماشین نمی رسه، اما شما عاشقید و دنیا قوانین جالبی برای عاشقان داره 

شاید اگر همین الان به رابطه ی خشکتون با یک فرد پایان بدید و شروع کنید با نهایت عشق اونم توی آتش عشق خودتون وارد کنید هیچ موجودی نمیتونه مقاومت کنه و عاشق نشه! 
امتحان کنید و یکبار با عشق سلام کنید، ببینید که چه معجزه ای می کنه! 
حتی وحشی ترین و بد ترین انسانها هم عشق شما رو احساس خواهند کرد، و میبینید که واکنش نشون میدن 

به طبیعت نشون بدین که شما عاشق انجام دادن کارهایی هستید، تا همون کارها در برابرتون برای شما حاضر بشه 

مثال هایی از این دست زیاده و امیدوارم شما هم به جمع عاشقان جهان بپیوندید!

sadegh بازدید : 15 یکشنبه 23 مهر 1391 نظرات (0)

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق دیوانه که بودم!

*
در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید ،

عطر صد خاطره پیچید.
*
یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پرگشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ

*
یادم آید : تو به من گفتی :
"از این عشق حذر کن!
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ، آئینه عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است!
تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!"

*
با تو گفتم :
"حذر از عشق؟
"حذر از عشق؟
ندانم!
سفر از پیش تو؟
هرگز نتوانم!
روز اول که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم،
تو به من سنگ زدی من نه رمیدم، نه گسستم"
باز گفتم که: "تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم، نتوانم…!"

*
اشکی ازشاخه فرو ریخت
مرغ شب ناله ی تلخی زد و بگریخت!
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید،
یادم آید که از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نگسستم ، نرمیدم

*
رفت در ظلمت غم، آن شب و شب های دگر هم ،
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم،
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم!
بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!

فریدون مشیری

sadegh بازدید : 19 یکشنبه 23 مهر 1391 نظرات (1)

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم !
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی؟
گر بیایی دهمت جای!
گر نیایی کشدم غم !
من که بایست بمیرم 
چو بیایی
چو نیایی !

--------

آخ من دلم گرفته 

اگر یک چیزی بگم شما دخترا آتو نمی گیرید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا می گیرید پس نمیگم

 

-----------

چنان کز غم دل دانا گریزد دو چندان غم ز پیش ما گریزد
مگر ما شحنه ایم و غم چو دزدست چو ما را دید جا از جا گریزد
بغرد شیر عشق و گله غم چو صید از شیر در صحرا گریزد
ز نابینا برهنه غم ندارد ز پیش دیده بینا گریزد
مرا سوداست تا غم را ببینم ولیکن غم از این سودا گریزد
همه عالم به دست غم زبونند چو او بیند مرا تنها گریزد
اگر بالا روم پستی گریزد وگر پستی روم بالا گریزد
خمش باشم بود کاین غم درافتد غلط خود غم ز ناگویا گریزد

------------

چنان کز غم دل دانا گریزد دو چندان غم ز پیش ما گریزد
مگر ما شحنه ایم و غم چو دزدست چو ما را دید جا از جا گریزد
بغرد شیر عشق و گله غم چو صید از شیر در صحرا گریزد
ز نابینا برهنه غم ندارد ز پیش دیده بینا گریزد
مرا سوداست تا غم را ببینم ولیکن غم از این سودا گریزد
همه عالم به دست غم زبونند چو او بیند مرا تنها گریزد
اگر بالا روم پستی گریزد وگر پستی روم بالا گریزد
خمش باشم بود کاین غم درافتد غلط خود غم ز ناگویا گریزد

-------------

صاحب آوازه در اقلیم گمنامی منم

نام خود را از زبان هیچ کس نشنیده ام......

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 33
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 18
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 19
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 21
  • بازدید ماه : 23
  • بازدید سال : 83
  • بازدید کلی : 1,121